محل تبلیغات شما



امروز خانه بوی وانیل و بیسکوییت و می داد. چیز کیک با ژله ی بلوبری، تمام کارهایش را خودم کردم و فردا روز خوشمزه ای است. فقط ای کاش ژله ها انقدر رنگ پریده نبودند، آن وقت ژله ی بلوبری من کمی خوشرنگ تر میشد.
متنفرم از صدا و سیما و برنامه های مزخرف شان، تلویزیون که وظیفه اش این است که صبح تا شب اعلام کند اینجا بهشت است و ما خوشبخت ترین و شادترین مردم جهانیم. در رفاه و امنیت و خوشبختی غوطه وریم و در کل همان آهنگِ مزخرف "همه چی آرومه! " رادیو هم همین طور، فقط علاوه بر این گاهی هم یک مشت احمق و بی خبر از درد و رنج مردم شروع می کنند به مزه پرانی و خندیدن و مثلا خنداندن مردم. شما در کدام بهشت زندگی می کنید که انقدر دورید از درد و رنج مردم؟!
این خانه این خیابان، و این پنجره همیشه وقتی پشت این پنجره می ایستم خودم را می بینم، و بابا را، مامان را، و برادرم را. کودکی ام را می بینم، نوجوانی ام را، و سال های نخست جوانی ام را. همه ی روزهای بارانی و برفی و شب های گرم و خنک را به یاد صبح های زودِ مدرسه رفتن می افتم. همه مان را می بینم که به نوبت یا با هم به سمتِ خانه سرازیر ایم. شبیه برگ های کوچکی که توی رودخانه ای کم عمق و آرام افتاده اند و آب می بردشان به جایی که باید بروند.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فرو‌شگاه ایران موبایل خلاصه درس های علوم نهم تابلو برق , تابلو کنترل فرمان , plc صنعت تاسیسات حرارتی و برودتی - بهداشتی